حتماً می دانید که سال قمری بر پایه 12 بار چرخش ماه به دور زمین است و تقریباً 11 روز کمتر از سال خورشیدی است پس همیشه در حال دگرگونی است و ماهی که در زمستان است 14 یا 15 سال بعد برعکس در تابستان واقع می شود و فقط عرب ها سال قمری نداشته اند در بسیاری از کشورها سال قمری پیش از این وجود داشته است .
محرم:
در لغت از ریشه ی «حَرَّمَ »به معنای «حرام کرد» گرفته شده است و نخستین ماه از ماه های قمری است.
برخی می گویند : «وجه تسمیه آن است که، در این ماه در ایام جاهلیت جنگ بر مردم حرام بوده است ». اما با توجه به اینکه نام پیشین آن صفر الأوّل بوده و در آن نیز جنگ می شده به این نظر می توان خُرده گرفت .
«چون محرم و صفر و بعد از ماه ذی الحجه یعنی بعد از حج است و آنجا که بعد ازمراسم حج، مکه تقریباً خالی از سکنه و حجاج میشد، نام دو ماه محرم و صفر را به نام« صفران » یعنی دو صفر گذاشته که به معنی خالی و «ان» برای مثنی بودن ماهها است و بعدها، نام ماه اول محرم و ماه دوم صفر ماند».
خلاصه باید گفت که: به دلیل حرام بودن جنگ در این ماه، به آن محرم یعنی «حرام شده » گفتهاند. «مُحَرَّمٌ فیه الحرب » . یعنی « جنگ در آن حرام است .» این نام پس از اسلام بر این ماه نهاده شد .
صفر:
در لغت از ریشه صِفر و به معنای خالی و تهی شدن است و در باره ی وجه تسمیه اش چند نظر آمده است :
1- همان گونه که در مورد واژه ی محرم گفته شد از آنجا که پس از مراسم حج، مکه تقریباً خالی از جمعیت و حاجیان میشد و چون پس از محرم، صفر است به سبب خالی شدن از حاجیان، به این اسم نامیده شد.
2- نظری دیگر در مورد صفر چنین است :«در این ماه بود که وبا آمد و شهر مکه از مردم خالی شد، بنابر این به این اسم نامیده شد و بنابر سخنی ، به خاطر خالی شدن مَشکهای آنان از شیر بود ».
3- «علت نام گذاری ماه صفر، آن است که در ماه، دزدی زیاد روی میداد و چون کاروانها با بار خالی (صفر) برمیگشتند، افزون بر علت شد تا به این نام خوانده شود.»
ربیع الاول و ربیع الثانی:
ربیع در لغت از ریشه ر ب ع به معنای بهار و خوشی و خرمی است و سومین و چهارمین ماه از ماه های قمریاند و همان گونه که از ظاهر آنها پیداست به این دلیل ربیع الاول و ربیع الثانی نامیده شدهاند، که فصل روییدن گیاهان بود و طبیعت زیبا می شد. البته نخستین کسی که ماهها را چنین نامیده نمی دانسته که سال بر مبنای ماه متغیر است و علم جغرافی آن قدر پیشرفته نبوده که دریابند ماهی را که ربیع یا …می نامند با توجه به اینکه سال قمری بر اساس 12چرخش ماه به دور زمین می باشد 11 روز کم دارد و لذا این ماه مثلاً پس از 16 سال در زمستان واقع می شود و از طرفی خنکی هوا را نوعی خوشی و ربیع گونگی می دانستند . فراموش نکنیم فصلها همه جای زمین مانند ایران ما نیست . در نیمکره جنوبی مانند برزیل و استرالیا اصلاً زمستان ندارند و یا آفریق در اصل افریکا است یعنی : « بی سرما » .«ازسالیان دراز، این ماهها را به علت خوش هوا بودن به این نامها که به معنی بهار است، نامیدهاند.» شاید هم کسی که آن را چنین نامیده یک نام موقت بر آن نهاده است که بعدها تثبیت شده است .
جُمادَی الاولی و جُمادَی الآخِرة :
جُماد در لغت از ریشه ج م د به معنای جامد و یخ بستن است و پنجمین و ششمین ماه از ماه های قمری است.
در این دو ماه از آنجا که هوا سرد و یخبندان بود، به این عنوان نامگذاری شده است.«چون در این ماه ها، آب و هر چیز دیگر از شدت سرما یخ میبست، به این ماهها نامگذاری شدهاند.» باز هم یادآور می شوم که امروزه ما می دانیم که ماههای قمری با شمسی هماهنگ نیست .
رجب:
در لغت از ریشه ر ج ب به معنای بزرگ است و هفتمین ماه از ماه های قمری می باشد. این ماه را گرامی می داشتند و در آن نمی جنگیدند و آن را رجب نامیدند به معنی بزرگ . رجب در دوران جاهلیت، گرامی بود.
شعبان:
در لغت از ریشه ش ع ب و به معنای، شعبه و گروه است.
شعبان، هشتمین ماه از ماه های قمری است که در وجه تسمیه آن دو نظر بیان شده است:
1- «به علت اختلاف عربها در جست و جوی آب بود که هر کدام به راهی میرفتند و متفرق می شدند .»
2- به سبب آن که در این ماه، قبایل شعبه شعبه یعنی پراکنده میشدند .
رمضان:
در لغت از ریشه ر م ض به معنای گرم و سوزان و از درون سوختن می باشد و نهمین ماه از ماههای قمری است .رمضان از رَمضاء به معنی ریگستان گرم و سوزان است و از آنجا که در این ماه گرما به اوج خود می رسیده آنرا چونین نامیدند.
شَوّال:
از ریشه شالَ به معنی برداشت ، بلند کرد می باشد .
درباره وجه تسمیه شوال نیز، چند نظر وجود دارد . که اولی را اغلب درست تر می دانند.
1 – در این ماه شتران ماده برای جفتگیری دم خود را بالا می بردند و «شالَ» یعنی بالا برد و شوال یعنی بالا برنده. ناگفته نماند در زبان های عامیانه عربی هنوز فعل شیلْ به معنی بردار به کار می رود .
2 - «به جهت زیاد شدن شیر شتران آبستن، یا قطار کردن شتران به جهت سفر به این عنوان نامیده شد.»
2- دیگر آن که، در تسمیه آن گفتهاند: «در این ماه، گردش و شکار میکردند و از خانههای خود، بیرون میرفتند. شوال را ماه عید فطر نیز نامیدهاند.»
ذو القَعدة
ذو یعنی دارنده و قعدة نیز به معنی نشستن است و از آنجاکه در دوره جاهلیت در این ماه دست از جنگ می کشیدند ؛ آن را چونین نامیدند.
ذو الحِجّـة:
ذو یعنی دارای و الحِجّة به معنی حج است . از آنجاکه این آخرین ماه سال بود و در آن دست از جنگ بر می داشتند و این ماه را مقدس می دانستند و برای سفر حج آماده می شدند ؛ آن را این گونه نامیدند . در فارسی نیز اسفند به معنی مقدس است .
نکته ی آخر اینکه بی گمان نفر اولی وجود داشته که نزد همگان محترم بوده و این نامگذاریها توسط وی انجام شده و همگان آنرا پذیرفته اند و بعدها وجه تسمیه ی آنها نیز به فراموشی سپرده شده است .
یک نظر روی این مطلب فرستاده شده اما شما باید عضو سامانه باشید تا بتوانید نظرات را ببینید. در حال حاضر وارد شده اید !
If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)