شمیم یاس

|خانه|تماس |ورود|امام علی و روز پدر|ولادت امام علی|پدر|روز پدر|فضیلت زیارت امام رضا علیه السلام|روضه‌خوانیِ امام حسن برای سیدالشهداء «علیه السلام» در لحظات احتضار...|اربعین حسینی|گرمازدگی|ناخن گرفتن و رفع فقر|ماه صفر
ایا ماه صفر نحس است
ارسال شده در 27 آبان 1393 توسط ليلا رستمي در بدون موضوع

.

، ماه صفر که بنا به روایتی ، روز اول آن روز واردشدن کاروان اسرای کربلا به شام است و حوادث تلخ دیگری از جمله شهادت دختر 3 ساله امام حسین (ع)،رحلت جانگداز پیامبر اکرم (ص) در روز 28 این ماه  واقع شده و پایان ماه نیز مصادف با شهادت هشتمین پیشوای شیعیان امام رضا (ع) می باشد.

چرا صفر را صفر نامیده اند؟
در نامگذاری این ماه، دو وجه ذکر کرده ‏اند:
1. از «صُفْرَة (زردی)» گرفته شده؛ زیرا زمان انتخاب نام، مقارن فصل پاییز و زردی برگ درختان بوده است.
2.از «صِفْر (خالی)» گرفته شده؛ زیرا مردم پس از پایان ماه‏های حرام، رهسپار جنگ می‏ شدند و شهرها خالی می‏ شد.
این ماه، معروف به شومی و بدشگونی است. از پیامبر اکرم (ص) درباره ماه صفر، چنین نقل شده است:
هر کس خبر تمام شدن این ماه را به من دهد، بشارت بهشت را به او می‏دهم.
برخی اعمال ماه صفر
1-در این ماه، به دادن صدقه اهتمام بیشتری شود
پیامبر اکرم (ص) در باب صدقه دادن می فرمایند : ” لبخند تو بر روی برادرت صدقه است ، امر به معروف و نهی از منکر کردنت صدقه است ، رهنمایی کسی که راه را گم کرده صدقه است و دور کردن سنگ و خا ر و استخوان از راه صدقه است . “
2-برای ایمنی از بلاها، دعای زیر هر روز ده مرتبه خوانده شود:
یا شَدیدَ الْقُوی‏ وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی‏ شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی‏ کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی‏ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ‏ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ! (مفاتیح الجنان)
ای سخت نیرو، و ای سختگیر! ای عزیز، ای عزیز، ای عزیز! خوارند از بزرگی‏ات همه خلقت. پس کفایت کن از من شرّ خلق خودت را، ای احسان بخش! ای نیکوکار! ای نعمت بخش! ای عطا دِه! ای که معبودی جز تو نیست! منزّهی تو! به راستی من از ظالمانم. اجابت کردیم برایش و نجاتش دادیم از غمّ و همچنین نجات دهیم مؤمنان را، و رحمت کند خدا بر محمّد و آل پاک و پاکیزه‏اش!
3-ـ «سیّد بن طاووس» نقل کرده است: در روز سوم ماه صفر، دو رکعت نماز بخوان که در رکعت اوّل سوره «حمد» و سوره «انّا فتحنا» (فتح) و در رکعت دوم سوره «حمد» و سوره «توحید» قرائت شود و پس از سلام نماز، صد بار صلوات بفرست و صد بار آل ابى سفیان را لعنت کن و صد مرتبه استغفار نما و آنگاه حاجت خویش را از خداوند بخواه. (ان شاء اللّه به هدف اجابت مى رسد).( اقبال، صفحه 587)
4ـ در روز اربعین (بیستم ماه صفر) زیارت امام حسین(علیه السلام) مستحبّ است و مورد تأکید قرار گرفته. در روایتى که «شیخ طوسى» از امام حسن عسکرى(علیه السلام) نقل کرده، چنین آمده است: نشانه هاى مؤمن پنج چیز است: به جاى آوردن پنجاه و یک رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب و 34 رکعت نافله) و زیارت اربعین (امام حسین(علیه السلام)) و انگشتر را بر دستِ راست نهادن، و پیشانى را به هنگام سجده بر خاک گذاردن و بسم الله الرّحمن الرّحیم را در نماز بلند گفتن.(2)
مناسبت های ماه صفر
اوّل ماه صفر:
آغاز جنگ صفّین، مطابق نقل مورّخان در سال 37 هجرى است. جنگ صفّین از سوى امیرمؤمنان(علیه السلام) و لشکریانش، در برابر معاویه و سپاه غارتگر شام، آغاز شد و مدّت 110 روز طول کشید،(2) و در آستانه شکست لشکر شام، عمرو عاص خدعه اى به کار زد و قرآن ها را بر سر نیزه کردند و داستان تأسّف بار حکمین پیش آمد.
همچنین در این روز در سال 61 هجرى (بنا بر روایتى) سرِ مبارک حضرت سیّدالشّهدا(علیه السلام) را همراه کاروان اهل بیت(علیهم السلام)وارد شهر شام کردند.
دوم ماه صفر:
روز شهادت زید بن على بن الحسین(علیه السلام) پس از قیام بر ضدّ بنى امیّه در سال 120 هجرى است; وى به هنگام شهادت 42 سال داشت.
هفتم ماه صفر:
بنا بر نقل شیخ مفید و کفعمى، روز شهادت امام حسن مجتبى(علیه السلام) است.
همچنین ولادت امام کاظم(علیه السلام) طبق روایتى در سال 128، در این روز در منطقه «ابواء» (محلّى میان مکّه و مدینه) واقع شده است. این روز از جهتى روز حزن و از جهتى روز سرور است.
بیستم ماه صفر:
روز اربعین امام حسین(علیه السلام) است; بنابر نقل جمعى از بزرگان مانند شیخ مفید، شیخ طوسى و کفعمى، جابر بن عبداللّه انصارى در این روز براى زیارت امام حسین(علیه السلام) به کربلا آمد و همین روز، روزى است که اهل بیت امام حسین(علیه السلام) طبق روایتى از شام به مدینه آمدند.
ولى در ارتباط با آمدن اهل بیت حسینى(علیه السلام) در روز اربعین به کربلا میان مورّخان گفتگوست; مرحوم حاج شیخ عبّاس قمى در «منتهى الآمال» از سیّد بن طاووس نقل مى کند که اهل بیت حرم حسینى(علیه السلام) در مسیر بازگشت به مدینه، نخست به کربلا آمدند و زمانى به آنجا رسیدند که جابربن عبدالله انصارى و گروهى از بنى هاشم به زیارت امام حسین و یارانش آمده بودند (و با توجه به اینکه جابر در بیستم صفر به کربلا آمد، بنابراین اهل بیت نیز ورودشان به کربلا همان روز بود).
اما مرحوم حاج شیخ عباس قمى با توجه به نقل دیگر مورّخان و قرائن و شواهد دیگر، ورود اهل بیت(علیهم السلام) را در بیستم صفر (اربعین حسینى) به کربلا بسیار بعید مى داند و از شیخ مفید و شیخ طوسى نقل مى کند که اهل بیت(علیهم السلام) روز بیستم صفر از شام به مدینه مراجعت کردند.
بیست و هشتم ماه صفر:
در چنین روزى، در سال یازدهم هجرى، رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) وفات یافت و همه مورّخان اتّفاق دارند که روز وفات آن حضرت، روز دوشنبه بود و آن حضرت به هنگام وفات شصت و سه سال از عمر مبارکشان مى گذشت.
همچنین بنا بر نقل جمعى از علما و مورّخان، روز بیست و هشتم صفر سال 50 هجرى، روز شهادت امام حسن مجتبى(علیه السلام) است و این روایت بیشتر در میان شیعیان مشهور است تا روایت هفتم ماه صفر.
روز آخر ماه صفر:
بنا بر قول «شیخ طبرسى» و «ابن اثیر» آخر ماه صفر سال 203 هجرى، روز شهادت امام رضا(علیه السلام) است که در سنّ پنجاه و پنج سالگى، توسّط مأمون عبّاسى مسموم شده و به فیض شهادت نائل آمدند

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

راز عدد 7
ارسال شده در 26 آبان 1393 توسط ليلا رستمي در بدون موضوع

عد از بررسي هر آيه و تعداد حروف و کلمات آن و تعداد اين آيات و موقعيت آن در سوره خواهيم ديد که اين اعداد حساب شده و در نهايت يکي از توابع عدد هفت مي باشد.

وي گفت: عدد هفت، 27 بار در قرآن ذکر شده. وي اشاره کرد: اولين عددي که خداوند در قرآن ذکر کرده، عدد هفت است.

وي افزود: ميان سوره “بقره” که اولين بار عدد هفت در اين سوره آمده وسوره “نباء” که آخرين هفت در آن ذکر شده ، 77 سوره قرار دارد .

ميان آيه 29 سوره بقره که براي اولين بار عدد هفت آمده تا آيه 12 سوره نباء که آخرين عدد هفت در آن آمده، 5649 آيه وجود دارد که در آن عدد هفت و يکي از توابع عدد هفت وجود دارد که اگر7 را ضربدر عدد 307 بکنيم، عدد بالا به دست مي آيد.

اين کتاب داراي بخش هاي ديگري ، از جمله بررسي اسرار عدد هفت در قرآن و سنت و بخشهاي ديگر مي باشد .

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

در عزای سالار شهیدان
ارسال شده در 10 آبان 1393 توسط ليلا رستمي در بدون موضوع

گریه كننده بر حسین، در قیامت گریان نیست رسول اكرم صلی الله علیه و آله به فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمود: «هر چشمى در روز قیامت گریان است مگر چشمى كه براى مصائب حسین علیه السلام گریه كرده باشد، چنین كسى در قیامت خندان و شادان به نعمت‏هاى بهشتى است.»(8) آن روز دیده‏ها همه گریان شود ز هول جز چشم گریه كرده به سوگ و عزاى او امان از سكرات موت و آتش دوزخ مسمع گوید: حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: آیا متذكر مى‌شوى با حسین چه كردند؟ عرض كردم: آرى، فرمود: آیا جزع و گریه مى‏كنى؟ گفتم: آرى، به خدا سوگند گریه مى‏كنم و آثار غم و اندوه در صورتم ظاهر مى‏شود حضرت فرمود: «خدا اشك چشمت را رحمت كند. آگاه باش كه تو از آن اشخاصى هستى كه از اهل جزع براى ما شمرده مى‏شوند، به شادى ما شاد و به حزن ما محزون و اندوهناك مى‏گردند. آگاه باش كه به زودى هنگام مرگ، پدرانم را بر بالین خود حاضر مى‏بینى، در حالى كه به تو توجه كرده و ملك‌الموت را درباره تو بشارت مى‌دهند، و خواهى دید كه ملك الموت در آن هنگام از هر مادر مهربان به فرزندش، مهربانتر است.» سپس فرمود: «كسى كه بر ما اهل‌بیت به خاطر رحمت و مصائب وارده بر ما گریه كند، رحمت خدا شامل او مى‏شود قبل از این كه اشكى از چشمش خارج گردد؛ پس زمانى كه اشك چشمش بر صورت جارى شود اگر قطره‏اى از آن در جهنم بریزد، حرارت آن را خاموش كند، و هیچ چشمى نیست كه گریه كند بر ما مگر آن كه با نظر كردن به كوثر و سیراب شدن با دوستان، خوشوقت مى‏گردد.»(9) با توجه به این روایت شریف باید گفت: جایى كه آتش جهنم كه قابل مقایسه با آتش دنیا نیست و به وسیله گریه بر حسین علیه السلام خاموش و برد و سلام گردد، پس اگر در موردى، آتش ضعیف دنیا عزادار حسینى را نسوزاند جاى تعجب نیست . واقعه‌ای عجیب سید جلیل مرحوم دكتر اسماعیل مجاب(داندانساز) عجایبى از ایام مجاورت در هندوستان كه مشاهده كرده بود نقل مى‏كرد، از آن جمله مى‏گفت: عده‏اى از بازرگانان هندو (بت پرست) به حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام معتقد و علاقه‌مندند و براى بركت مالشان با آن حضرت شركت مى‏كنند، یعنى در سال مقدارى از سود خود را در راه آن حضرت صرف مى‏كنند. بعضى از آنها روز عاشورا به وسیله شیعیان، شربت و پالوده و بستنى درست كرده و خود به حال عزا ایستاده و به عزاداران مى‏دهند، و بعضى آن مبلغى كه راجع به آن حضرت است را به شیعیان مى‏دهند تا در مراكز عزادارى صرف نمایند. یكى از آنان را عادت چنین بود كه همراه سینه زن‌ها حركت مى‏كرد و با آنها به سینه زدن مشغول مى‌شد. وقتى از دنیا رفت، بنا به مرسوم مذهبى خودشان، بدنش را با آتش سوزانیدند تا تمام بدنش خاكستر شد جز دست راست و قطعه‏اى از سینه‏اش كه آتش، آن دو عضو را نسوزانیده بود. بستگان آن دو عضو را آوردند نزد قبرستان شیعیان و گفتند: «این دو عضو راجع به حسین شماست.»(10) تأثیر شعر سرودن در عزاى حسینى امام صادق علیه السلام فرمود: «كسى نیست كه براى حسین علیه السلام شعرى بسراید و گریه كند یا بگریاند مگر این كه خداوند بهشت را بر او واجب كرده و گناهانش را مى‏آمرزد.»(11)

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

چرا امام حسین علیه السلام خانواده خود را به کربلا برد؟
ارسال شده در 4 آبان 1393 توسط ليلا رستمي در بدون موضوع

عمل امام حسین (علیه السلام) نیاز به تفسیر و تبیین دارد همان گونه که قرآن نیاز به آن دارد، نیاز به تفسیر و تحلیل داشتن یک عمل نشانگر رمز و رازدار بودن و پیچیده بودن آن می باشد به گونه ای که وقتی به آن نگاه می شود سۆال های متعددی برای ناظر به وجود می آید. کثرت سۆال از نیاز به تفسیر حکایت می کند و هر گونه پاسخ به آنها نوعی تفسیر و تبیین می باشد.

علل همراهی خانواده امام از مکه تا کربلا
چه ضرورتی داشت امام حسین (علیه السلام) در این سفر، خانواده را همراه خود ببرد؟ چه اشکالی پیش می آمد که آنان را در مکه باقی گذارد تا در جوار خانه خدا عبادت کنند یا آنان را به همراه عبدالله بن عباس به مدینه بفرستد؟
آمدن زن و بچه همراه امام حسین (علیه السلام) هیچ گونه نقش منفی در نهضت امام و به پیروزی رسیدن آن نداشته است. آنچه مهم است اینکه آیا همراهی آنان با امام تأثیر مثبتی برای اسلام یا برای خود آنان داشته است یا خیر؟
اگر فرض شود همراهی خانواده امام با وی هیچ نقش مثبتی در اسلام، نهضت و… نداشته باشد باز بردن آنان به همراه خود، قابل توجیه است، زیرا که آنان خودشان خواستار همراهی با حضرت بودند و چندین بار که در طول مسیر اعلام کرد که هرکس می خواهد برگردد هیچ یک از آنان چنین خواسته ای را مطرح نکرد بلکه اگر در جاهایی امام می فرمود که همراهی آنان لازم نیست و می توانند برگردند آنان ناراحت می شدند. و حتی در کربلا و پس از آن هیچ یک نمی گفتند ای کاش به چنین سفری نمی رفتیم.
بنابراین بر فرضی که همراهی آنان با امام حسین (علیه السلام) هیچ نفع و ضرری نداشته باشد، باز رفتن آنان به همراه امام خواست شخصی آنان بوده و خودشان بر چنین مسافرت و چنین رنج و درد کشیدن هایی راضی و بلکه خوشحال بوده اند و ما نباید افراد را بر کاری که به دلخواه خود انجام داده اند و پدر به عنوان رئیس خانواده آنان را در خواستشان آزاد گذاشته و ضرر و زیانی برای دیگران نداشته، توبیخ یا محاکمه کنیم. بلکه باید از امام حسین (علیه السلام) درس مهربانی و مدیریت بیاموزیم که چنان با خانواده و کودکان مهربانی کرده که حتی در سخت ترین شرایط، حاضر نیستند او را تنها بگذارند.
اوج عشق خانواده به امام حسین (علیه السلام) را می توان از کلام «جون» غلام ابوذر فهمید. او که غلامی سیاه و هدیه ابوذر به امام حسین (علیه السلام) بود وقتی حضرت او را مرخص کرد تا برود و زنده بماند و به جای اینکه از آزادی خود خوشحال شود گریه افتاد و گفت: … سوگند به خدا شما را رها نمی سازم تا خون سیاهم به خون های شما در آمیزد.( موسوعه کلمات الامام الحسین، 452)
وقتی که یک غلام که همیشه خواستار آزادی است این چنین باشد، حساب دیگران و عشق و علاقه شان به امام روشن است. چنانکه عبدالله بن حسن که نوجوان بود و برای دفاع از عمویش از خیمه فرار کرد و وقتی شمشیری حواله امام حسین (علیه السلام) شد دست خود را جلو برد تا به این وسیله از امام دفاع کند و دستش قطع شد(همان، ص 507)

فواید همراهی خانواده با امام
1- مسلم است که اگر امام بدون زن و فرزند بلکه با هفتاد یا صد یا پانصد مرد جنگی از مکه به سوی کوفه رهسپار می شد، به راحتی ممکن بود که به آنان برچسب یاغی، مفسد، خارجی و… بزنند و در همان اولین برخورد در بیرون کوفه آنان را به عنوان خارجی و حَروُری از بین ببرند که در این صورت کشته می شدند و اثری از آنان در صفحه آن روز یا هر روز تاریخ باقی نمی ماند.
2- بعید نبود که حکومتیان به عنوان لشکر فاتح به مکه یا مدینه حمله کنند و برای درس عبرت گرفتن به دیگران هر جنایتی فجیعی را درباره زن و فرزند امام مرتکب شوند، همان گونه که در واقعه حره با اهل مدینه چنین کردند.
امام حسین (ع)
3- خانواده امام حسین (علیه السلام) توانستند پیام رسان حادثه کربلا باشند و در کوفه، شام، مدینه و بین راه، تنها کافی بود که خود را معرفی سازند که نوه ها و فرزندان نوه های پیامبرند و لااقل شامیان بفهمند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، خویشاوندانی نزدیک تر از معاویه و یزید دارد که به فرمان یزید کشته و اسیر گشته اند.
4- مقاومت خانواده امام بر انجام واجبات الهی درباره احکامی را که می رفت تا مندرس شود، زنده ساخت که از جمله آنها می توان اصرار آنان بر حفظ حجاب، حفظ خود از نامحرمان، جلوگیری از مورد دید واقع شدن، جلوگیری از اختلاط زن و مرد نام برد.( ر.ک: تاریخ الطبری، 4/367 تا 379)
5- نشان دادن راه مبارزه به تمامی مبارزان، که اگر خانواده خوب تربیت شد و خوب آموزش دید، در بحبوحه کار، همراه، همگام و هماهنگ با نهضت است، سخنان زنان در تقویت مردان برای دفاع از امام حسین (علیه السلام) و برای دفاع از اهل بیت، نشان می دهد که کار کردن بر روی خانواده و تربیت آنان اثر مهمی در پیشرفت کار دارد.
بی جهت نبوده که خداوند به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «و انذر عشیرتک الاقربین»( سوره شعراء، آیه 214. و خویشان نزدیکت را هشدار ده) و به اهل ایمان دستور داده است: «قوا انفسک و اهلیکم ناراً وقودها الناس و الحجارة».( سوره تحریم، آیه 6، خود و خانواده تان را از آتشی که سوخت آن مردم و سنگ است حفظ کنید)
به هر حال امام(علیه السلام) نشان داد که در دوران فراغت باید به انسان سازی پرداخت تا در روز حادثه آن انسان ها با مقاومت و فداکاری انسان را در راه هدف یاری دهند.
6- نشان دادن قدرت روحی امام که حتی در بحبوحه جنگ، فشار دشمن، جراحت های زیاد، تشنگی و… از زن و فرزند خود غافل نمی شود و این نشانگر اوج روحی و کمال روحی امام است، که باید در چنان صحنه هایی بروز کند.
زیاد دیده شده که در تصادفات و غیره، فرد از خانواده و فرزندانش غافل می-شود و در لحظاتی تمام فکرش به خودش و نجات خودش معطوف است و گاهی حتی با نابودی آنان به دست خود، راه نجات خود را می پوید نشان دادن روحیه ای برعکس، حتی در آخرین لحظات آن گونه که در رجزهای امام حسین (علیه السلام) و کلماتش ظاهر است اوج روحیه او را می رساند نظیر: «من حسین بن علی هستم، سوگند خورده ام که سر تسلیم فرو نیاورم، از خانواده پدرم دفاع کنم، بر دین پیامبر حرکت می نمایم.»( ر.ک: موسوعه کلمات الامام الحسین، 499. انا الحسین بن علی آلیت ان لا أنثنی احمی عیالات ابی امضی علی دین النبی)
یا کلام معروف امام حسین (علیه السلام) که خطاب به آن فرمود: اگر دین ندارید و از معاد نمی ترسید در این دنیایتان آزادمرد باشید … من با شما می جنگم و شما با من می جنگید و زنان گناهی ندارند، تا من زنده ام سرکشان، یاغیان و جاهلانتان را از تعرض به خانواده ام باز دارید. با این کلمات نشان داد که غیرت و مردانگی در هر حالی ولو آخرین لحظه حیات باشد، خوب است، اگر زن و فرزند همراه او نبودند چنین پیامی را نمی توانست به این زیبایی بیان کند.
7- آموزش اینکه دفاع از کیان اسلام و دفاع از عقیده و آرمان زن و مرد نمی شناسد و هرکس در حد توان خود می تواند در این امر مهم شریک باشد.
8- نمایاندن چهره واقعی دشمن، که در راه رسیدن به مقام، حتی ناجوانمردانه ترین شیوه ها را به کار می برد و زن و کودکان که از تعرض مصونند و در جنگ ها نباید مورد آزار و اذیت یا کمبود امکانات قرار گیرند را در معرض شدیدترین تضییقات قرار داد و حتی آنان را از آب منع کرد و علاوه بر مردان که تشنه جان دادند زنان نیز در حالت تشنگی شدید به سر می بردند.

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

معانی ماههای قمری
ارسال شده در 3 آبان 1393 توسط ليلا رستمي در بدون موضوع

حتماً می دانید که سال قمری بر پایه 12 بار چرخش ماه به دور زمین است و تقریباً 11 روز کمتر از سال خورشیدی است پس همیشه در حال دگرگونی است و ماهی که در زمستان است 14 یا 15 سال بعد برعکس در تابستان واقع می شود و فقط عرب ها سال قمری نداشته اند در بسیاری از کشورها سال قمری پیش از این وجود داشته است .

محرم:

در لغت از ریشه ی «حَرَّمَ »به معنای «حرام کرد» گرفته شده است و نخستین ماه از ماه های قمری است.

برخی می گویند : «وجه تسمیه آن است که، در این ماه در ایام جاهلیت جنگ بر مردم حرام بوده است ». اما با توجه به اینکه نام پیشین آن صفر الأوّل بوده و در آن نیز جنگ می شده  به این نظر می توان خُرده گرفت .

«چون محرم و صفر و بعد از ماه ذی الحجه یعنی بعد از حج است و آنجا که بعد ازمراسم حج، مکه تقریباً خالی از سکنه و حجاج می‏شد، نام دو ماه محرم و صفر را به نام« صفران » یعنی دو صفر گذاشته که به معنی خالی و «ان» برای مثنی بودن ماهها است و بعدها، نام ماه اول محرم و ماه دوم صفر ماند».

خلاصه باید گفت که: به دلیل حرام بودن جنگ  در این ماه، به آن محرم یعنی «حرام شده » گفته‏اند. «مُحَرَّمٌ فیه الحرب » . یعنی « جنگ در آن حرام است .» این نام پس از اسلام بر این ماه نهاده شد .

صفر:

در لغت از ریشه صِفر و به معنای خالی و تهی شدن است و در باره ی وجه تسمیه اش  چند نظر آمده  است :

1- همان گونه که در مورد واژه ی محرم گفته شد از آنجا که  پس  از مراسم حج، مکه تقریباً خالی از جمعیت  و حاجیان می‏شد و چون پس از محرم، صفر است به سبب خالی شدن از حاجیان، به این اسم نامیده شد.

2- نظری دیگر در مورد صفر چنین است :«در این ماه بود که وبا آمد و شهر مکه از مردم خالی شد، بنابر این به این اسم نامیده شد و بنابر سخنی ، به خاطر خالی شدن مَشک‏های آنان از شیر بود ».

3- «علت نام گذاری ماه صفر، آن است که در ماه، دزدی زیاد روی می‏داد و چون کاروان‏ها با بار خالی (صفر) برمی‏گشتند، افزون بر علت شد تا به این نام خوانده شود.»

ربیع ‏الاول و ربیع‏ الثانی:

ربیع در لغت از ریشه ر ب ع به معنای بهار و خوشی  و خرمی است و سومین و چهارمین ماه از ماه های قمری‏اند و همان گونه  که از ظاهر آنها پیداست به این دلیل ربیع الاول و ربیع الثانی نامیده شده‏اند، که فصل روییدن گیاهان بود و طبیعت زیبا می شد. البته نخستین کسی که ماهها را چنین نامیده  نمی دانسته که سال بر مبنای ماه متغیر است  و علم جغرافی آن قدر پیشرفته نبوده که دریابند ماهی را که ربیع یا …می نامند با توجه به اینکه سال قمری بر اساس 12چرخش ماه به دور زمین می باشد 11 روز کم دارد و لذا این ماه مثلاً پس از 16 سال در زمستان واقع می شود و از طرفی خنکی هوا را نوعی خوشی و ربیع گونگی می دانستند . فراموش نکنیم فصلها همه جای زمین مانند ایران ما نیست . در نیمکره جنوبی مانند برزیل و استرالیا اصلاً زمستان ندارند  و یا آفریق در اصل افریکا است یعنی : « بی سرما » .«ازسالیان دراز، این ماهها را به علت خوش هوا بودن به این نامها که به معنی بهار است، نامیده‏اند.» شاید هم کسی که آن را چنین نامیده یک نام موقت بر آن نهاده است که بعدها تثبیت شده است .

جُمادَی الاولی و جُمادَی الآخِرة :

جُماد در لغت از ریشه ج م د به معنای جامد و یخ بستن  است و پنجمین و ششمین ماه از ماه های قمری است.

در این دو ماه از آنجا که  هوا سرد و یخبندان بود، به این عنوان نامگذاری شده است.«چون در این ماه ها، آب و هر چیز دیگر از شدت سرما یخ می‏بست، به این ماهها نامگذاری شده‏اند.» باز هم یادآور می شوم که امروزه ما می دانیم که ماههای قمری با شمسی هماهنگ نیست .

رجب:

در لغت از ریشه ر ج ب به معنای بزرگ است و هفتمین ماه از ماه های قمری می باشد.  این ماه را گرامی می داشتند و در آن نمی جنگیدند و آن را رجب نامیدند به معنی بزرگ . رجب در دوران جاهلیت، گرامی بود.

شعبان:

در لغت از ریشه ش ع ب و به معنای، شعبه و گروه  است.

شعبان، هشتمین ماه از ماه های قمری است که در وجه تسمیه آن دو نظر بیان شده است:

1- «به علت اختلاف عرب‏ها در جست و جوی آب بود که هر کدام به راهی می‏رفتند و متفرق می شدند .»

2- به سبب آن که در این ماه، قبایل شعبه شعبه یعنی پراکنده می‏شدند .

رمضان:

در لغت از ریشه ر م ض به معنای گرم و سوزان و از درون سوختن می باشد و نهمین ماه از ماه‏های قمری است .رمضان از رَمضاء به معنی  ریگستان گرم و سوزان است و از آنجا که در این ماه گرما به اوج خود می رسیده آنرا چونین نامیدند.

شَوّال:

از ریشه شالَ به معنی برداشت ، بلند کرد می باشد .

درباره وجه تسمیه شوال نیز، چند نظر وجود دارد . که اولی را اغلب درست تر می دانند.

1 – در این ماه شتران ماده برای جفتگیری دم خود را بالا می بردند و «شالَ» یعنی بالا برد و شوال یعنی بالا برنده. ناگفته نماند در زبان های عامیانه عربی هنوز فعل شیلْ به معنی بردار به کار می رود .

2 - «به جهت زیاد شدن شیر شتران آبستن، یا قطار کردن شتران به جهت سفر به این عنوان نامیده شد.»

2- دیگر آن که، در تسمیه آن گفته‏اند: «در این ماه، گردش و شکار می‏کردند و از خانه‏های خود، بیرون می‏رفتند. شوال را ماه عید فطر نیز نامیده‏اند.»

ذو القَعدة

ذو یعنی  دارنده  و قعدة نیز به معنی نشستن است و از آنجاکه در دوره جاهلیت در این ماه دست از جنگ می کشیدند ؛ آن را چونین نامیدند.

ذو‏ الحِجّـة:

ذو یعنی دارای و الحِجّة به معنی حج است . از آنجاکه این آخرین ماه سال بود و در آن دست از جنگ بر می داشتند و این ماه را مقدس می دانستند و برای سفر حج آماده می شدند ؛ آن را این گونه نامیدند . در فارسی نیز اسفند به معنی مقدس است .

نکته ی آخر اینکه بی گمان نفر اولی وجود داشته که نزد همگان محترم بوده و این نامگذاریها توسط وی انجام شده و همگان آنرا پذیرفته اند و بعدها وجه تسمیه ی آنها نیز به فراموشی سپرده شده است .

یک نظر روی این مطلب فرستاده شده اما شما باید عضو سامانه باشید تا بتوانید نظرات را ببینید. در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

میثم تمار که بود
ارسال شده در 3 آبان 1393 توسط ليلا رستمي در بدون موضوع

کیست میثم؟ او که در عصر سکوت

یا علی گفت و سرش بردار رفت

در مكتب انسان ساز و تربیت‌كننده امام علی (علیه‌السّلام) شخصیت‌های بسیار ارزنده و بزرگواری وجود دارند كه هر یك از آن‌ها در طول تاریخ الگوی ارزنده برای جامعه بشری بوده‌اند. یكی از این شخصیت‌های بزرگوار كه علاقه خاصی به علی (علیه‌السّلام) داشت و حضرت علی (علیه‌السّلام)نیز متقابلاً وی را بسیار دوست می‌داشت، «میثم تمار» است. حیات پربار و شهادت افتخارآمیز او برای همه انسان‌های آزاده و مسلمان درس و سرمشق و الهام است.

از سال‌های آغازین زندگی او اطلاعات چندانی در دست نیست محققان نوشته‌اند:

وی فرزند یحیی و از سرزمین «نهروان» كه منطقه‌ای میان عراق و ایران است. بعضی او را ایرانی و از مردمان فارس دانسته‌اند».1

لقب تمار را از این جهت به میثم داده‌اند كه وی در كوفه خرما فروش بود.2

ابن حجر عسقلانی می‌نویسد:

«میثم برده زنی از بنی اسد بود . علی (علیه‌السّلام) او را خریداری كرد و آزاد نمود ولی او به گونه ای دیگر اسیر شد ، اسیر ولای علی و محبت و عشق او .

وى شیفته آن بود که از محضر امیر مؤمنان على (ع) علم و حکمت بیاموزد. از این رو دل و جان خود را دربست در اختیار معارف علوم علوى گذاشت. حضرت (ع) نیز که او را لایق و با استعداد یافت, دانش و حکمت هاى فراوانى به وى آموخت, حتى برخى اسرار را که به هر کس نمى توان گفت و آگاهى از حوادث آینده و بلاها و فتنه هاى زمانه را در اختیار او گذاشت. از این رو میثم تمّار را (صاحب سرّ) امیر المؤمنین مى دانند.3

ابن حجر عقلانی و شیخ مفید و عده‌ای دیگر از مورخان نوشته‌اند:

«حضرت علی (علیه‌السّلام) روزی به میثم گفت: تو بعد از من دستگیر می‌شوی و به دار آویخته خواهی شد. روز سوم از بینی تو خون خواهد آمد و محاسنت از آن خون خضاب خواهد شد . تو بر در خانه عمرو بن حریث، جزء آن ده نفری خواهی بود كه به دار آویخته می‌شوند . چوبه دار تو از همه آنها كوتاه‌تر است. سپس حضرت آن نخله‌ را به وی نشان داد و فرمود: تو را بر آن به دار آویخته خواهی شد. میثم همواره كنار آن نخل می‌آمد و نماز می‌خواند و با آن نخل سخن می‌گفت. و به عمرو بن حریث می‌گفت: من همسایه تو می‌شوم ، برای من همسایه خوبی باش . عمرو به او می‌گفت: آیا می‌خواهی خانه ابن مسعود یا خانه ابن حكیم را بخری و نمی دانست که منظور میثم چیست. 4

این روایات نشان‌دهنده مقام معنوی میثم تمار در نزد حضرت علی می‌باشد به گونه‌ای كه حضرت اخبار زندگی و آینده وی را برایش بیان می‌كند.

در روایتی آمده است: «پس از آنكه میثم را نزد ابن زیاد آوردند، ابن زیاد به او گفت: تو باید از علی(علیه‌السّلام) برائت بجویی و از او بدگویی كنی … و الا دست و پایت را قطع می‌كنم و تو را به دار می‌آویزم میثم می‌گوید: من گریه كردم. ابن زیاد از علت گریه من سؤال كرد. گفتم: از قول و عمل تو گریه نمی‌كنم. از شكی كه آن روز از خبر مولایم بر من عارض شد گریه می‌كنم. ابن زیاد پرسید: مگر مولای تو چه گفته؟ سپس میثم جریان را نقل كرد، ابن زیاد گفت دست و پایت را قطع می‌كنم. اما زبانت را باقی می‌گذارم تا دروغ تو و مولایت را آشكار سازم. سپس دست و پای او را قطع كرد و او را بالاتر دار برد. او در بالای دار صدا می‌زد؛ ای مردم هر كسی می‌خواهد احادیث علی (علیه‌السّلام) را بشنود جلو بیاید. مردم جمع شدند. عمرو بن حریث به عبیدالله بن زیاد گفت: می‌ترسم او دل‌های مردم كوفه را دگرگون كند و آن‌ها بر علیه تو خروج كنند. عبیدالله دستور داد: برو زبانش را قطع كن سپس زبان او را قطع كردند و میثم به شهادت رسید».5

ابن حجر عسقلانى درباره میثم تمّار مى نویسد:

میثم در سال آخر عمرش به مكّه مشرف شد و در مدینه خدمت اُمّ سلمه همسر رسول اللّه صلى اللّه علیه وآله رسید و گفت و گویى میان ایشان صورت گرفت. وقتى او به كوفه برگشت و دست گیر و زندانى شد، به مختار ثقفى كه او نیز در زندان بود، این گونه مى گوید:

إنّك ستفلت وتخرج ثائراً بدم الحسین فتقتل هذا الّذی یرید أن یقتلك;6

تو به زودى آزاد خواهى شد و از مرگ نجات مى یابى و انتقام خون حسین علیه السلام را از كسانى كه قصد جان تو را كرده اند خواهى گرفت.

جایگاه والای میثم را در چشم ائمه از سخنان آنان نسبت‏به وی و نیز از برخوردشان با او در صحنه عمل ، می‏توان دریافت . صفا و صمیمیتی که میان علی(ع) و میثم بود و میزان رابطه مودت آمیزشان را از انس و الفت این دو نسبت‏ به‏هم می‏توان شناخت . حضرت ، حتی به مغازه خرمافروشی میثم می‏رفت و در آن جا با او صحبت می‏کرد و قرآن و معارف دین را به او می‏آموخت

خدمات میثم

میثم یکی از فقیه‌ترین و عالم‌ترین اصحاب حضرت علی می‌باشد. او علم تفسیر قرآن، علم غیب، علم حدیث را در مکتب علی(ع) فرا گرفت و در زمینه‌های مختلف به جهان اسلام خدماتی ارائه نمود.

1. علم تفسیر و تأویل قرآن

میثم یکی از بزرگترین مفسران جهان اسلام می‌باشد که این علم را از علی(ع) آموخت، به حدی میثم در تنزیل، تفسیر و تأویل قرآن متبحر بود، که ابن عباس مفسر و شاگرد علی(ع) که تفسیرش اعجاب همگان را برمی‌انگیخت، وقتی در پای تفسیر و تأویل قرآن میثم نشست، دستور داد قلم و کاغذ برایش بیاورند تا سخنان میثم را درباره قرآن بنویسد.7

2. راوی حدیث و مناقب

میثم احادیث بسیار زیادی از حضرت علی(ع) شنید و کتابی از شنیده‌های خود گردآوری نمود که متأسفانه جز اندکی روایات، چیزی از آن باقی نمانده است، بیشتر روایات میثم دربارة فضائل امام علی(ع) می‌باشد. پس از او پسرانش نوشته‌های او را بازگو می‌کردند.8 میثم در این زمینه یکی از مولفان شیعه محسوب می‌گردد وبیشتر روایاتی که او نقل کرده درباره ی فضایل علی(ع) بود.

3. معرفی امام علی (ع)

او به معرفی امام علی(ع) بسیار مشتاق بود، او افکار عامه را متوجه حقانیت امام و عظمت امام می‌نمود و حتی مدتی که از چنگال ابن زیاد فراری بود ، در هر فرصت مناسب ، مناقب و فضائل علی(ع) را بیان می‌کرد .

4. روشن بینی و علم غیب

میثم دانای رازها بود، او از بسیاری حوادث آینده و فتنه‌ها آگاهی داشت و در صورت لزوم با تشخیص ظرفیت افراد، مردم را از آن آگاه می‌کرد، از جمله: پس از شهادت مسلم، در کوفه، ابن زیاد حاکم کوفه، میثم، مختار و جمعی از شیعیان را دستگیر کرد . میثم به مختار گفت: تو از زندان رها می‌شوی و به خون خواهی حسین بن علی(ع) قیام می‌کنی و ابن زیاد را که ما را می‌کشد ، خواهی کشت. 9

او شهادت خود و شهادت حبیب بن مظاهر را پیش گویی کرده بود و وقتی معاویه مرد میثم خبرش را در کوفه منتشر کرد. 10

خطابه و سخنورى:

میثم, بیانى رسا و نطقى گویا داشت و در بازار کوفه, رئیس صنف میوه فروشان و سخنگوى آنان بود. او هنگام شکایت بازاریان کوفه از ابن زیاد, به عنوان نماینده آنان نزد والى کوفه رفت.

دیدگاه علی(ع) و ائمه نسبت ‏به میثم‏

جایگاه والای میثم را در چشم ائمه از سخنان آنان نسبت ‏به وی و نیز از برخوردشان با او در صحنه عمل، می‏توان دریافت . صفا و صمیمیتی که میان علی(ع) و میثم بود و میزان رابطه مودت آمیزشان را از انس و الفت این دو نسبت‏ به‏هم می‏توان شناخت . حضرت ، حتی به مغازه خرمافروشی میثم می‏رفت و در آن جا با او صحبت می‏کرد و قرآن و معارف دین را به او می‏آموخت. 11

علاوه براین ، نزدیکی معنوی میثم با علی(ع) را در لحظه‏ها و موقعیتهای دیگر هم می‏توان دید ، از جمله این که میثم ، پابه‏پای افراد زبده‏ای چون « کمیل‏ » در مواقف نیایش و عبادت مولا حضور می‏یافت و انیس شبهای عرفانی آن حضرت و راز و نیازهای امام با پروردگار بود. 12

میثم دانای رازها بود، او از بسیاری حوادث آینده و فتنه‌ها آگاهی داشت و در صورت لزوم با تشخیص ظرفیت افراد، مردم را از آن آگاه می‌کرد، از جمله: پس از شهادت مسلم، در کوفه، ابن زیاد حاکم کوفه، میثم، مختار و جمعی از شیعیان را دستگیر کرد . میثم به مختار گفت: تو از زندان رها می‌شوی و به خون خواهی حسین بن علی(ع) قیام می‌کنی و ابن زیاد را که ما را می‌کشد ، خواهی کشت

مزار شهید

میثم بنا به نقلی ده روز قبل از آمدن امام حسین (علیه‌السّلام) به عراق بوده است. 13

مدتى پیكر پاك و مطهر میثم پس از شهادتش بر سر داربود. ابن زیاد براى اهانت‏ بیشتر به میثم اجازه نداد كه بدن‏ مقدس او را فرود آورده و به خاك بسپارند; به علاوه مى‏خواست ‏با استمرار این صحنه، زهر چشم بیشترى از مردم‏ بگیرد و به آنان بفهماند كه سزاى مدافعان و پیروان‏على(ع) چنین است، ولى غافل از آن بود كه شهید، حتى پس از شهادتش هم، راه نشان مى‏دهد، الهام مى‏بخشد، امید مى‏آفریند و مایه ترس و تزلزل حكومتهاى جور و ستم است.

هفت تن از مسلمانان غیور و متعهد كه از همكاران او و خرمافروش بودند، این صحنه را نتوانستند تحمل كنند كه میثم شهید، همچنان بالاى دار بماند; با هم، هم‏ پیمان شدند تا پیكر شهید را برداشته و به خاك بسپارند. براى غافل ساختن مامورانى كه به مراقبت از جسد و دار مشغول بودند، تدبیرى اندیشیدند و نقشه را به این صورت عملى ساختند كه: شبانه در نزدیكیهاى آن محل، آتشى افروختند و تعدادى از آنان بر سر آن آتش ایستادند.

نگهبانان، براى گرم شدن به طرف آتش آمدند، در حالى كه چند نفر دیگر از دوستان شهید، براى نجات پیكر مقدس میثم‏ از آتش دور شده بودند. طبیعتا، ماموران كه در روشنایى آتش ایستاده بودند، چشمشان صحنه تاریك محل دار را نمى‏دید. آن چند نفر، خود را به جسد رسانده و آن را از چوبه دار باز كردند و آن طرفتر در محل بركه آبى كه خشك شده بود دفن نمودند.

صبح شد . ماموران جنازه را بر دار ندیدند; خبر به ابن‏زیاد رسید. ابن زیاد مى‏دانست كه مدفن او مزار هواداران على(ع) خواهد شد . از این رو جمع انبوهى را براى یافتن جنازه میثم ، مامور تفتیش و جستجوى وسیع منطقه ساخت ، ولى آنان هرچه گشتند ، اثرى از جنازه نیافتند و مایوس گشتند . 14

اینك مزار شهید یك مشهد است و به شهادت ایستاده است . مرقد میثم تمار در چند صد متری مسجد كوفه و در كنار خیابان اصلی كوفه - نجف قرار دارد . بر روی قبر مطهر میثم ضریحی كوچك و بر بالای آن گنبدی آبی رنگ وجود دارد و گواه پیروزى حق و شاهد رسوایى و نابودى باطل است . در سرزمین عراق در محلى میان نجف اشرف و كوفه ، بارگاهى است كه مدفن میثم تمار است . بر سنگ مزارش نام میثم به عنوان یار و مصاحب على - علیه السلام نوشته شده است .

آفتاب روز محشر، بیشتر می سوزدش

هر که اینجا درد و داغ عشق، کمتر می کشد»

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

ماه محرم
ارسال شده در 3 آبان 1393 توسط ليلا رستمي در بدون موضوع

بدانكه اين ماه ، ماه حُزن اهل بيت عليهم السلام و شيعيان ايشان است و از حضرت امام رضاعليه السلام روايت استكه چون ماه محرّم داخل مى شد پدرم را كسى خندان نمى ديد و اندوه و حُزن پيوسته بر او غالب مى شد تا روز دهم چون روز عاشورا مى شد آن روز، روز مصيبت و حزن و گريه او بود و مى فرمود امروز روزى است كه حسين عليه السلام شهيد شده است .

اعمال شب و روز اول محرم

شب اوّل سيّد در اقبال براى اين شب چند نماز ذكر فرموده :

اوّل : صد ركعت در هر ركعت حمد و توحيد بخواند .

دوّم : دو ركعت در ركعت اوّل حمد و انعام و در دوّم حمد و يَّس .

سوّم : دو ركعت در هر ركعت حمد و يازده قُل هُوَاللّهُ اَحَدٌ در روايت است از حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَاله كه هر كه در اين شب اين دو ركعت نماز را بجا آورد و صبحش را كه اوّل سال است روزه بدارد مثل كسى است كه تمام سال را مُداومت به خير كرده و در آن سال محفوظ باشد و اگر بميرد به بهشت برود .

و نيز سيّد براى هلال اين ماه دعاء مَبْسُوطى ذكر فرموده و اگر ممكن شود احيا بدارد اين شب را به دعا و نماز و خواندن قرآن روز اوّل .

بدانكه اوّل محرم اوّل سال است و در آن دو عمل وارد است :

اوّل : روزه است و در روايت رَيّان بن شبيب از حضرت امام رضاعليه السلام مرويست كه هر كه در اين روز روزه بدارد و خدا را بخواند خداوند دعاى او را مستجاب كند چنانكه دعاى زكريّا را مستجاب نمود .

دوم : از حضرت امام رضا عليه السلام منقولست كه حضرت رسول صَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَ اله روز اوّل محرم دو ركعت نماز مى كرد و چون فارغ مى شد دستها را بلند مى كرد و اين دعا را سه دفعه مى خواند:

 

اَللّهُمَّ اَنْتَ الاِْلهُ الْقَديمُ وَهذِهِ سَنَةٌ

خدايا تويى معبود ازلى و اين سال


جَديدَةُ فَاَسْئَلُكَ فيهَاالْعِصْمَةَ مِنَالشَّيْطانِ وَالْقُوَّةَ عَلى هذِهِ النَّفْسِ


تازه است از تو خواهم در اين سال نگهداريم را از شيطان و نيروى بر اين نفس


الاْمّارَةِ بِالسّوَّءِ وَالاِْشْتِغالَ بِما يُقَرِّبُنى اِلَيْكَ [ياكَريمُ] يا ذَاالْجَلالِ


كه پيوسته به گناه فرمان مى دهد و سرگرمى بدانچه مرا به تو نزديك كند اى صاحب جلالت


وَالاِْكْرامِ يا عِمادَ مَنْ لا عِمادَ لَهُ يا ذَخيرَةَ مَنْ لا ذَخيرَةَ لَهُ يا حِرْزَ


و بزرگوارى اى تكيه گاه كسى كه تكيه گاهى ندارد اى ذخيره آنكس كه ذخيره ندارد اى پناهگاه

مَنْ لا حِرْزَ لَهُ يا غِياثَ مَنْ لا غِياثَ لَهُ يا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ يا كَنْزَ


آنكس كه پناهگاهى ندارد اى فريادرس آنكس كه فريادرسى ندارد اى پشتيبان آنكس كه پشتيبانى ندارد اى گنج


مَنْ لا كَنْزَ لَهُ يا حَسَنَ الْبَلاَّءِ ي ا عَظيمَ الرَّج اَّءِ ي ا عِزَّ الضُّعَف آءِ ي ا مُنْقِذَ


آنكس كه گنجى ندارد اى كه آزمايشت نيكو است اى بزرگ مايه اميد اى عزت بخش ناتوانان اى نجات بخش


الْغَرْقى يا مُنْجِىَ الْهَلْكى يا مُنْعِمُ يا مُجْمِلُ يا مُفْضِلُ يا مُحْسِنُ


غريقان اى خلاص كننده هالكان اى نعمت بخش اى زيباپرور اى فزون بخش اى نيكوده

 

 

اَنْتَ الَّذى سَجَدَ لَكَ سَوادُ اللَّيْلِ وَنُورُ النَّهارِ وَضَوْءُ الْقَمَرِ وَشُعاعُ


تويى كه سجده كرد (و به كمال خضوع درآمد) برايت سياهى شب و روشنى روز و تابش ماه و شعاع

 

الشَّمْسِ وَدَوِىُّ الْمآءِ وَحَفيفُ الشَّجَرِ يا اَللّهُ لا شَريكَ لَكَ اَللّهُمَّ


خورشيد و صداى ريزش آب و بهم خوردن درخت اى خدايى كه شريك ندارى خدايا


اجْعَلْنا خَيْراً مِمّا يَظُنُّونَ وَاغْفِرْ لَنا ما لا يَعْلَمُونَ وَلا تُؤ اخِذْنا بِما


قرارمان ده بهتر از آنچه مردم گمان كنند و بيامرز از ما آنچه را كه نمى دانند و مگير ما را بدانچه


يَقُولُونَ حَسْبِىَ اللّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ


گويند بس است مرا خدا معبودى جز او نيست بر او توكل كنم و او است پروردگار عرش


الْعَظيمِ امَنّا بِهِ كُلُّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَما يَذَّكَّرُ اِلاّ اُولُوا الاْلْبابِ رَبَّنا


عظيم ايمان داريم به او و هرچه هست از نزد پروردگار ما است و اندرز نگيرند جز خردمندان پروردگارا


لاتُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَيْتَنا وَهَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً اِنَّكَ اَنْتَ الْوَهّابُ


منحرف مساز دلهاى ما را پس از آنكه هدايتمان كردى و ببخش به ما از پيش خود رحمتى كه براستى تويى بخشايشگر

شيخ طوسى فرموده كه مستحب است روزه دهه اوّل محرم ولكن روز عاشورا امساك نمايد از طعام و شَراب تا بعد از عصر آن وقت بقدر كمى تربت تناول نمايد و سيّد روايت كرده فضيلت روزه تمام ماه را و آنكه روزه او نگه ميدارد صائم آن را از هر گناهى .

روز سوّم روزى است كه حضرت يوسف عليه السلام از زندان بيرون شده هركه آن روز را روزه دارد آسان فرمايد حق تعالى بر او كارهاى مشكل را و برطرف كند از او اندوه را و در روايت نبوى صَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَاله است كه دعايش مستجاب شود .

روز نهم روز تاسوعا است از حضرت صادق عليه السلام روايت است كه فرمود تاسوعا روزى بود كه جناب امام حسين عليه السلام و اصحابش را در كربلا محاصره كردند و سپاه شام بر قتال آن حضرت اجتماع كردند و ابن مرجانه و عُمر سعد خوشحال شدند به سبب كثرت سپاه و بسيارى لشكر كه براى آنها جمع شده بود و جناب امام حسين عليه السلام و اصحابش را ضعيف شمردند و يقين كردند كه ياورى از براى آن حضرت نخواهد آمد و اهل عراق او را مَدَد نخواهند نمود پس فرمود پدرم فداى آن ضعيف غريب .

 

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

خصوصیات افرادی که اسم اعظم دارند چیست؟
ارسال شده در 26 مهر 1393 توسط ليلا رستمي در بدون موضوع

اسم اعظم در اختیار بندگان خاص خدای متعال قرار دارد. امام صادق علیه السلام میفرمایند: بعیسى بن مریم دو حرف داده شد كه با آنها كار میكرد و بموسى چهار حرف و بابراهیم هشت حرف و بنوح پانزده حرف و به آدم بیست و پنج حرف داده شد و خداى تعالى تمام این حروف را براى محمد صلّى اللَّه علیه و آله جمع فرمود، همانا اسم اعظم خدا هفتاد و سه حرفست و هفتاد و دو حرف آن بمحمد (ص) داده شد و یك حرف از او پنهان شد.[۱]

و هر کسی توانایی فراگیری او را ندارد. عمار ساباطى می گوید: به حضرت صادق علیه السّلام عرض كردم فدایت شوم مایلم بمن اسم اعظم را بیاموزى. فرمود تو طاقت آن را ندارى. وقتى من زیاد اصرار كردم فرمود همان جا باش آنگاه از جاى حركت كرده داخل اطاق شد، بعد مرا صدا زد كه داخل شو. من داخل شدم. فرمود این چیست؟ عرض كردم فدایت شوم برایم توضیح دهید. گفت امام دست بر روى زمین گذاشت دیدم خانه در حال دور زدن است چنان ناراحت شدم كه نزدیك بود از بین بروم. امام علیه السّلام خندید. عرضكردم فدایت شوم كافى است دیگر نمیخواهم.[۲]

و اگر بخواهیم ویژگی اساسی دارندگان اسم اعظم را بشمریم، یکی از آنها انقطاع کامل از غیر خداست که دل آنها صرفا متوجه خدا باشد و در هنگام خواندن خدا، اصلا توجهی به غیر او نداشته باشند: از حضرت رسول اكرم (ص) پرسیدند كه: اسم اعظم پروردگار متعال كدامست؟ فرمود: هر اسمى از نامهاى خداوند متعال اعظم و بزرگ است. پس لازمست كه قلب خود را از غیر پروردگار متعال فارغ و تخلیه كرده، و سپس به هر یك از اسماء شریف او كه مى‏خواهى او را بخوان. پس او را اسم مخصوص كه اعظم و بزرگتر از اسماء دیگر باشد، نیست، بلكه او خداى یگانه و قهار است كه دعاء بندگان خود را اجابت مى‏فرماید. و فرمود رسول اكرم كه: خداوند متعال قبول نمى‏كند دعاء را از قلبى كه مشغول لهو و لعب باشد.[۳]

و حضرت صادق (ع) فرمود: چون یكى از شماها بخواهد كه آنچه دعاء مى‏كند مستجاب گردد؛ لازمست از تمام مردم مأیوس و منقطع شده، و او را امید و نظرى غیر از پروردگار متعال نباشد، و هر گاه خداوند متعال از قلب بنده خود آگاه شده و او را در چنین حالى ببیند؛ آنچه سؤال و دعاء كند به هدف اجابت رسیده و حاجت او را خواهد برآورد.[۴]

همچنین در تفسیر ابوالفتوح رازی، روایتی به این شکل از امام صادق (ع) بیان شده است:مردى به نزدیك صادق آمد- علیه السّلام. گفت: یا بن رسول اللّه! مرا خبر ده از نام مهترین خدا. و در پیش او حوضى آب بود، و روزى سرد بود، مرد را گفت: در این حوض رو و غسل كن تا تو را خبر كنم. مرد در آب رفت و ساعتى بود، چون خواست كه به در آید كسان خود را گفت رها مكنى. (یعنی امام اجازه خروجش از آب را نداد) مرد ساعتى بود سردش شد، گفت: یا ربّ اغثنی، بار خدایا به فریاد من رس! (در حالتی که امیدش از همه غیر خدا قطع شده بود) صادق- علیه السّلام- گفت: این است كه گفتى، كه بنده در وقت درماندگى كه خداى تعالى را به این نام بخواند، خداى تعالى او را فریاد رسد.[۵]

نکته دیگری که درباره افراد دارای اسم اعظم می توان گفت، این است که این اسم، لزوما در اختیار معصومان نیست. و شخص می تواند با کمالات بسیار واجد آن باشد، هر چند این شخص معصوم نبوده و بعد از مدتی دچار گناه شود و اسم اعظم را نیز از دست بدهد. مانند بلعم باعوار که قرآن به ماجرای او اشاره می کند: «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوینَ * وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ[اعراف/۱۷۵-۱۷۶] و بر آنها بخوان سرگذشت آن كس را كه آیات خود را به او دادیم ولى (سرانجام) خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد* و اگر مى‏خواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا مى‏ بردیم (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست پس او را به حال خود رها كردیم) و او به پستى گرایید، و از هواى نفس پیروى كرد! مثل او همچون سگ (هار) است.» « حسین بن خالد از ابى الحسن امام رضا (ع) برایم نقل كرد كه آن حضرت فرمود: بلعم باعورا داراى اسم اعظم بود، و با اسم اعظم دعا مى‏كرد و خداوند دعایش را اجابت مى‏كرد، در آخر بطرف فرعون میل كرد، و از درباریان او شد، این ببود تا آن روزى كه فرعون براى دستگیر كردن موسى و یارانش در طلب ایشان مى‏گشت، عبورش به بلعم افتاد، گفت: از خدا بخواه موسى و اصحابش را به دام ما بیندازد، بلعم بر الاغ خود سوار شد تا او نیز به جستجوى موسى برود الاغش از راه رفتن امتناع كرد، بلعم شروع كرد به زدن آن حیوان، خداوند قفل از زبان الاغ برداشت و به زبان آمد و گفت: واى بر تو براى چه مرا مى‏زنى؟ آیا مى‏خواهى با تو بیایم تا تو بر پیغمبر خدا و مردمى با ایمان نفرین كنى؟ بلعم این را كه شنید آن قدر آن حیوان را زد تا كشت، و همانجا اسم اعظم از زبانش برداشته شد، و قرآن در باره‏اش فرموده: فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِینَ»[۶]

[۱]. الكافی، ج‏۱، ص: ۲۳۰.

[۲]. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۲۷، ص: ۲۷.

[۳]. مصباح الشریعة- ترجمه مصطفوى، متن، ص ۷۹.

[۴]. مصباح الشریعة- ترجمه مصطفوى، متن، ص ۷۹.

[۵]. روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج‏۱، ص: ۶۹.

[۶]. ترجمه المیزان، ج‏۸، ص ۴۴۰.

شما باید برای دیدن نظرات ابتدا عضو شوید . در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

  • 1
  • ...
  • 60
  • 61
  • 62
  • 63
  • 64
  • ...
  • 65
  • ...
  • 66
  • 67
  • 68
  • ...
  • 69
  • ...
  • 70
  • 71

آخرین مطالب

  • امام علی و روز پدر
  • ولادت امام علی
  • پدر
  • روز پدر
  • فضیلت زیارت امام رضا علیه السلام
  • روضه‌خوانیِ امام حسن برای سیدالشهداء «علیه السلام» در لحظات احتضار...
  • اربعین حسینی
  • گرمازدگی
  • ناخن گرفتن و رفع فقر
  • ماه صفر

آخرین نظرات

  •  
    • شمیم یاس
    در گرمازدگی
  • جواهری عتیق  
    • https://atigh.jewelry/product-category/rosary/>
    در گرمازدگی
  • سروش رضائی  
    • https://atigh.jewelry/product-category/rosary/>
    در متن روضه وداع حضرت زينب با امام حسين عليه السلام
  •  
    • شمیم یاس
    در متن روضه وداع حضرت زينب با امام حسين عليه السلام
  • یاعلی  
    • http://agoodfriendofgod.blogfa.com/>
    در متن روضه وداع حضرت زينب با امام حسين عليه السلام
  •  
    • شمیم یاس
    در ریشه عاشورا و تطبیق تاریخی ان
  • سربازی از تبار سادات  
    • سربازی از تبار سادات
    در ریشه عاشورا و تطبیق تاریخی ان
  • سربازی از تبار سادات  
    • سربازی از تبار سادات
    در ریشه عاشورا و تطبیق تاریخی ان
  •  
    • شمیم یاس
    در بهترین تکیه گاه دختر
  •  
    • سلام
    در بهترین تکیه گاه دختر
  •  
    • شمیم یاس
    در اگرشخصی زنده برای میت گوسفندی قربانی کند آیا به میت ثواب می رسد یا خیر؟
  •  
    • شمیم یاس
    در اگرشخصی زنده برای میت گوسفندی قربانی کند آیا به میت ثواب می رسد یا خیر؟
  • محبوبه رحیمی  
    • بصیرت سرا
    • وبلاگ من
    در اگرشخصی زنده برای میت گوسفندی قربانی کند آیا به میت ثواب می رسد یا خیر؟
  •  
    • شمیم یاس
    در اگرشخصی زنده برای میت گوسفندی قربانی کند آیا به میت ثواب می رسد یا خیر؟
  • سربازی از تبار سادات  
    • سربازی از تبار سادات
    در اگرشخصی زنده برای میت گوسفندی قربانی کند آیا به میت ثواب می رسد یا خیر؟
  •  
    • شمیم یاس
    در نظر جالب مقام معظم رهبری درباره وصیت بی‌سابقه امام محمد باقر(ع)
  •  
    • شمیم یاس
    در نظر جالب مقام معظم رهبری درباره وصیت بی‌سابقه امام محمد باقر(ع)
  • سربازی از تبار سادات  
    • سربازی از تبار سادات
    در نظر جالب مقام معظم رهبری درباره وصیت بی‌سابقه امام محمد باقر(ع)
  •  
    • شمیم یاس
    در مادر شیعه در کلام معصومین علیه السلام
  •  
    • شمیم یاس
    در تفسیر ایه ۳ سوره انسان

Recent photos

امام علی و روز پدرامام علی و روز پدرامام علی و روز پدر
ولادت امام علیولادت امام علیولادت امام علی
ولادت امام علیپدرروز پدر

Sidebar 2

This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets".

رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 18
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 33
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 70
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

صفحات

  • مشخصات وبلاگ
  • شمیم یاس

صفحات

  • مشخصات وبلاگ
  • شمیم یاس

آیتم ها

  • امام علی و روز پدر
  • ولادت امام علی
  • پدر
  • روز پدر
  • فضیلت زیارت امام رضا علیه السلام
  • روضه‌خوانیِ امام حسن برای سیدالشهداء «علیه السلام» در لحظات احتضار...
  • اربعین حسینی
  • گرمازدگی
  • ناخن گرفتن و رفع فقر
  • ماه صفر

عکس های اخیر

امام علی و روز پدر
امام علی و روز پدر
امام علی و روز پدر
نویسنده : لیلا رستمی کارشناسی ارشد جامعه شناسی و سطح 3رشته تفسیر و علوم قران استاد حوزه علمیه زینبیه ایوان پست الکترونیکی: L.rostami61@yahoo.com
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

Random photo

غدیر

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

صفحات

  • مشخصات وبلاگ
  • شمیم یاس

عکس های اخیر

امام علی و روز پدر
امام علی و روز پدر
امام علی و روز پدر

صفحات

  • مشخصات وبلاگ
  • شمیم یاس

جستجو

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان